قامتی. [ م َ ] ( اِخ ) اصلش از گیلان است. گویند بسیارطویل القامه بود. سایر احوالش ضرور نیست. او راست : بسیار اگر نظر به رخت میکنم مرنج بسیار هم گذشته که رویت ندیده ام.( آتشکده آذر چ شهیدی ص 167 ).
معنی کلمه قامتی در فرهنگ فارسی
اصلش از گیلان است . گویند بسیار طویل القامه بود .
جملاتی از کاربرد کلمه قامتی
جز نخ اندر ثقبه سوزن کجا باور کنم قامتی یکتا شود در پیش کژ طبعان دو تا
ور با تو دمی نشستنم دست دهد از یک یک ذرّه قامتی برخیزد
انجیلی درختی است زیبا با قامتی بلند و به ۲۵ متر میرسد. برگهای انجیلی توجه زیادی به خود بر میانگیزند. برگهای نورسیده بنفش مایل به قرمز هستند و سپس در تابستان به رنگ سبز تیره و درخشان تبدیل میشوند و سرانجام در پاییز برگهای درخشان به رنگهای مختلفی مانند زرد پررنگ، نارنجی سوخته و پررنگ و قرمز روشن میگرایند و این تنوع رنگ مناظر زیبایی را ایجاد میکند. به همین دلیل این درخت برای ساخت فضای سبز و همچنین جذب گردشگر به جنگلهای ایران مناسب است. چوب انجیلی بسیار سخت بوده و به این دلیل در زبان تالشی و مازنی به آسوندار یا همان درخت چوب آهنی معروف است.
این گونهٔ تازه یافتهشده به داشتن وزن و قامتی مانند «انسانهای با اندام کوچک» ولی با حجم کمتر جمجمه نسبت داده شدهاند، مانند جنوبیکپیها و مورفولوژی با ریخت جمجمهای شبیه به گونههای انسان اولیه. آناتومی اسکلتی آنها ترکیبی است از ویژگیهای ابتدایی جنوبیکپیآساها (استرالوپیتکین) با ویژگیهای شناخته شده از انسانیان.
ایکه از بهر نمازت گوش جان بر قامتست قامتی را جوی کاید سرو پیشش در نماز
شکر یزدان را که از اقبال او کردم چو تیر قامتی همچون کمان کرده ز تیر شهریار
تا که بدامن آوری دلبر سرو قامتی زاشک روان بساز جود امن وهم کنار خود
کو سرو قامتی که دل من ز جا برد زنگ از دلم به یک نگه آشنا برد
صنوبر قامتی کز خاک می روید گرفتارش خیابان می کشد چون سرو قد از شوق رفتارش
جالبترین قسمت باغ خیابانی است که از خاور به باختر در وسط باغ احداث و در دو سوی آن درختان سرو کاشتهاند و زیبایی خاصی را داراست. در میان درختان سرو این خیابان سرو بلند قامتی است که از دور جلب توجه میکند و بعلت موزون بودن آن، آن را سروناز میخوانند. نظیر سرو مذکور در سایر باغهای شیراز دیده نمیشود. صحن باغ را درختان زینتی و سرو و نارنج و انواع گلهای تزیینی پوشانده و تزئین نمودهاست.
رندیست کار بیدلان، تقوی شعار زاهدان آری دلا هر کسوتی، بر قامتی زیبا بود
از چمنش برکشید سرو سهی قامتی تازه و تر چون خضر، بر لب آب بقا
به زیر بار ستم روزگار خم سازد ز بار طاعت حق قامتی که خم نشود