قالم

معنی کلمه قالم در لغت نامه دهخدا

قالم. [ ل ِ ] ( ع ص ) مرد بی زن. عزب. || زن بی شوی. ( ناظم الاطباء ).

معنی کلمه قالم در فرهنگ فارسی

مرد بی زن زن بی شوی

جملاتی از کاربرد کلمه قالم

سرگشتگی حالم تو فهم کن از قالم کای هیزم از آن آتش برخوان که و ان منکم
من صد ورق حکایت، از هر نمط چو بلبل دارم ولی ندارد، گل برگ قیل و قالم
محفل آرای شبستان خیالش می شوم بی تکلف صحبت بی قیل و قالم آرزوست
لسان قالم اگر بسته شد چه غم دارم زبان حال نخواهد مؤونت گفتن
دوش در بزم خموشان یک نفس دادند جای حالتی آمد که کرد از قیل و از قالم خلاص