قال گر

معنی کلمه قال گر در لغت نامه دهخدا

قال گر. [ گ َ ] ( ص مرکب ) مصفاکننده. ( ایوب 22:30 مزامیر 66:10 امثال سلیمان 17:3 اشعیا 1048 ): فلزات گرانبها را قال گر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته سرب یا ملح قلی بر آن افزوده اشیاء مذکوره با مواد دیگر متحدگشته خود فلز خالص و پاک میشود. اسباب این کار دم وکوره است. قال گر نقره با کمال مواظبت بکار خود مشغول میشود و نهایت مواظبت و مراقبت را در آن بکار میبرد وقتی این فلز بچرخ افتاده قال گر صورت خود را در آن مشاهده نماید آن وقت میداند که عمل کامل و تمام است. ( کتاب ملاکی 3:3 کتاب اشعیا 1:25، ارمیا 6:29، کتاب زکریا 13:9 ). و مسیح نیز قوم خود را بهمین طور از آلایش و خباثت گناه پاک و مقدس میسازد. ( رساله رومیان 8:29، رساله عبرانیان 12:20 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

معنی کلمه قال گر در فرهنگ فارسی

مصفا کننده فلزات گرانبها را قال گر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته .

جملاتی از کاربرد کلمه قال گر

عارف ذات و صفات حق شوی بی قیل و قال گر به او صاف کمال او بیابی اتصاف