قافله گاه. [ ف ِ ل َ/ ل ِ ] ( اِ مرکب ) جای فرودآمدن قافله. || کنایه از دنیا که جای آمدن و رفتن است : پست منشین که ترا روزی ز این قافله گاه گرچه دیر است همان آخر برباید خاست.ناصرخسرو.از بس دل مردم به رهت چشم براه است در کوی تو هر نقش قدم قافله گاه است.محمدعلی جامع ( از آنندراج ).در چشم ترم لخت جگر بار گشوده است هرجا که سرچشمه بود قافله گاه است.ابوطالب کلیم ( از آنندراج ).
معنی کلمه قافله گاه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - جای فرود آمدن قافله ۲ - دنیا ( که جای آمدن و رفتن است ) .
جملاتی از کاربرد کلمه قافله گاه
غم بار گشاید چو به سر وقت من آید در ره گذرد هر که، دلم قافله گاه است
در شهر انارک جاذبههای تاریخی عبارتند از برج و باروها و دروازههایی که از آنها بقایایی باقی ماندهاست. علاوه بر اینها کوچه و پس کوچههایی در این شهر قرا ر دارد که شامل کاروانسرا، مسجد جامع، حمام، حسینیه و خانههای مسکونی نیز وجود دراد. کالبد قدیمی انارک، شامل هفت محله است که بر اساس وضعیت طبقاتی، موقعیت مکانی و کاربری محلات نامگذاری شدهاند و شامل محلات بیابانک، بیک علی، حصار، عربها، سراب، قافله گاه و جوباره میگردد.
گلزار عجب قافله گاه است به صورت با هر جرس غنچه فغان است در این باغ
هر کجا هست دلی قافله گاه المست بوی دل می شنود هر که ز پا خار کشید