قاسملو

معنی کلمه قاسملو در لغت نامه دهخدا

قاسملو. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه شهرستان ارومیّه. در 27هزارگزی جنوب خاوری ارومیّه و 6500گزی جنوب باختری شوسه مهاباد و در دره واقع و هوای آن معتدل سالم است. 2530 تن سکنه دارد. آب آن از درین قلعه ، محصول آن غلات ، توتون و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه ارابه رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4 ).
قاسملو. [ س ِ ] ( اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سیمرم بالا شهرستان شهرضا. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

جملاتی از کاربرد کلمه قاسملو

عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، عبدالله قادری آذر (عضو کمیته مرکزی حزب) و فاضل رسول (از استادان کرد دانشگاه وین) در ۲۲ تیر ۱۳۶۸ در حالی که برای رسیدن به راه‌حل مسالمت آمیز در ایران با تنی چند از نمایندگان حکومت جمهوری اسلامی در وین بر سر میز گفتگو برای مذاکرات صلح نشسته بودند، توسط فرستادگان جمهوری اسلامی که با پوشش دیپلماتیک و با همکاری سفارت ایران اعزام شده بودند، کشته شدند. هاشمی رفسنجانی شخصاً از برخی چهره‌های بین‌المللی از جمله رئیس‌جمهور وقت الجزایر برای وساطت و برقراری ارتباط برای ملاقات استفاده کرده بود.
محمدحسن خان امیرافشار (زادهٔ۱۲۲۰ خورشیدی در کرسف، درگذشت ۱۳۰۷ خورشیدی در نجف) معروف به جهانشاه خان، از تیره قاسملو ایل افشار و از مالکین بزرگ و فئودال‌های مقتدر زنجان بود. املاک او بخش‌هایی از زنجان، گروس، همدان، اردبیل را در بر می‌گرفت. وی مردی عاقل و باهوش بود. او در محدوده املاکش حکومتی مستقل ترتیب داده بود و به حکام دولتی و فرامین حکومتی اعتنایی نمی‌کرد.
رودخانه باراندوز پس از طی مسافتی و آبیاری کردن زمین‌های متعدد روستایی در منطقه داروغه شعبهٔ کوچکی درهٔ قاسملو به آن پیوسته و رودخانه به طرف دریا متوجه می‌شود و پس از طی مسافتی در چندین شاخه که شعبه اصلی آن بابارود است به دریاچه ارومیه می‌ریزد.
افشار قاسملو یکی از متهمان دستگیرشده در این باره در بازجوییهای خود اعتراف کرده بود که قبلاً شنیده‌است که خطیبی با تلفن به افشارطوس گفته بود که آقای بقایی منتظر شماست.