قاسم منصور

معنی کلمه قاسم منصور در لغت نامه دهخدا

قاسم منصور. [ س ِ م َ ] ( اِخ ) ابن علی عیانی مشهور به المنصور باﷲ و مکنی به ابوالحسین. از پیشوایان زیدیه یمن است. وی قریب به صد تألیف دارد. در شام شهرت یافت و نمایندگان خود را به سال 388 هَ. ق. به یمن اعزام داشت و آنان برای او بیعت گرفتند سپس خود به حجاز کوچ کرد و به یمن وارد شد و در صنعاء سکونت نمود تا به سال 393 هَ. ق. / 1003م. وفات یافت و در عیان دفن شد. رجوع به بلوغ المرام ص 34 و 408 و الدرالفرید ص 246 و الاعلام زرکلی چ 2 ج 6 ص 11 و 12 شود. هفتمین از پیشوایان رسی سعدا از شهرهای یمن است. وی به سال 393 هَ. ق. وفات یافت. اوپس از یوسف الداعی و پیش از حسین المهدی در سعدا حکومت کرد. ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام چ لین پول ص 92 ).

جملاتی از کاربرد کلمه قاسم منصور

خبرگزاری ایسنای مرکزی طی مصاحبه‌ای با قاسم منصور آل کثیر، از فعالان میراث فرهنگی اهواز نسبت به ثبت موسیقی علوانیه در کشور عراق یا سوریه خبر داد.