معنی کلمه قادر سخن در لغت نامه دهخدا قادرسخن. [ دِ س ُ خ َ ]( ص مرکب ) چیره گفتار. سخنگو. گشاده زبان : چنان قادرسخن شد در معانی که بحری گشت در گوهرفشانی.نظامی.