معنی کلمه قاد در لغت نامه دهخدا قاد. ( ع اِ ) اندازه. ( مهذب الاسماء ).مقدار. ( آنندراج ). بینی و بینه قاد رمح. ( ناظم الاطباء )؛ فاصله میان من و او به اندازه یک نیزه است.
جملاتی از کاربرد کلمه قاد عزم و قاد و حزم ثابت تو پست کردست حصن های حصین دینپناها ز آنکه از زرها امامی بهتر است خاطر و قاد او در مدح تو در میزند