فی المثل

معنی کلمه فی المثل در فرهنگ عمید

به طور مثال، مثلاً.

جملاتی از کاربرد کلمه فی المثل

در آن شب فی المثل گر چشمه مهر نمودی از گریبان افق چهر
چو عیسی نخواهم زن ار فی المثل بخواهد ز من نیم خرمهره مهر
نیست بی‌پروانه مستوفی دیوان او فی المثل گر یک ورق باد از گلستان می‌برد
تا با تو من دلشده یکجا ننشینم گر سر برود فی المثل از پا ننشینم
داروی بیهشی کندش چشم مست تو گر فی المثل غبار نشیند بر آینه
خود توانی با دل من آتش عشقت چه کرد دیده باشی فی المثل گر موم آتش دیده را
من به ناخن غم سینه می‌خراشم فی المثل چه فرهاد کوه می‌تراشم
حساب روز فراقت کجا؟ توان شمرم به دست من بود ار فی المثل هزار انگشت
درک بهتر کتاب مقدس. همچنین به اعتقاد او انسان بدون ایمان نیز به مراحلی از علم و حقیقت می‌رسد که این همان علوم طبیعی می‌باشد. چرا که ما می‌بینیم که فی المثل ۴=۲+۲ که این امر در نزد تمام ریاضیدانان چه مسیحی و چه غیر مسیحی مشترک می‌باشد؛ و در نتیجه انسان بدون ایمان هم می‌تواند به کسب علوم و آن هم علوم طبیعی و ریاضی و… بپردازد ولی هیچگاه نمی‌تواند به حقیقت برسد مگر اینکه به مسیح ایمان بیاورد.
جهان پناها آنی تو فی المثل که بود محامد تو چو امثال در جهان سایر
جوهر معنی من حقدان شده فی المثل از کفر با ایمان شده