فشرد

معنی کلمه فشرد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
شرد (۱ بار)ف (۲۹۹۹ بار)
«شَرِّد» از مادّه «تَشرید» به معنای پراکنده ساختن توأم با اضطراب است; یعنی آن چنان به آنها حمله کن که گروه های دیگر از دشمنان و پیمان شکنان متفرق گردند و فکر حمله را از سر بیرون کنند.
به سر خود رفتن. تشرید: راندن و طرد کردن . یعنی اگر کفار پیمان شکن را در جنگ گیر آوردی به وسیله آنها کسانی را که در پشت سر آنها اند بران شاید متذکر باشند یعنی با آنها طوری سخت رفتار کن تا دیگران از ترس رانده شوند و طمع در پیمان شکنی نکنند. در نهج البلاغه خطبه 136 فرموده «وَاللّهِ لَیُشَرِّ دَنَّکُمْ فی اَطْرافِ الْاَرْضِ» به خدا شما را در اطراف زمین متفرق می‏کندو از این ابی الحدید نقل شده که آن اشاره به عبدالملک مروان است. این کلمه در کلام اللّه یک دفعه آمده است .

جملاتی از کاربرد کلمه فشرد

تنی را که نتوانی از جای برد به پرخاش او پی چه خواهی فشرد ؟
ابلیس را که چنگ ندامت گلو فشرد بر در گهت امید علاج تندم است
گر به تسلیم وفا پا فشرد طاقت عجز باده از خون رگ سنگ‌کشد شیشهٔ ما
عشق دل ها را فشرد و چشم ها را آب داد گرچه از خم برد ساقی باده در پیمانه ریخت
تربت پارس چو جان‌، جسم تو در سینه فشرد لیک در خاک وطن آتش عشقت نفسرد
نبود محصولات تازه در مغازه‌ها یکی از ویژگی‌های معمول زندگی روزمره در آلمان شرقی بود، اما آلتمن یک خانه کوچک دومی در خارج از شهر داشت که یک زمین استیجاری نیز ضمیمه آن بود. یکی از شاگردان که با کودکان خود به دیدار آلتمن رفته بود، بعدها داستانی را بیان کرد که آلتمن مهمانان را به یک مزرعه نزدیک خانه‌اش برد تا یک مقدار سیب بخرد. دهقان گفت که اصلاً سیب ندارد. آلتمن پاسخ داد که «این حقیقت ندارد» و به تندی از دهقان گذشته و به سمت زیرزمین وی رفت، سبدی را از سیب پُر کرد و پول آن را را به دست دهقان فشرد و هنگام ترک آنجا گفت، «کودکان به سیب نیاز دارند».
گلوی ستم را بدان سان فشرد که دارا بدان داوری رشک برد
شور عشق استادگی کرد، از سرم سامان گرفت طوق زلفش بر گلویم پا فشرد و جان گرفت!
به هر جا که نیروی من پی فشرد مرا بود پیروزی و دستبرد
گوتنبرگ، چاپگر آلمانی، نخستین کسی بود که برای هر حرف، قطعهٔ فلزی جداگانه‌ای در نظر گرفت. وی قطعه‌ها را برای ترکیب کلمات مناسب کنار هم قرار داد، بر آن‌ها مرکب مالید، و بر ورق‌های کاغذ فشرد و به این ترتیب چاپ نوین را ایجاد کرد. وی حروف را ابتدا از جنس چوب، سپس از سرب، و بعدها از آلیاژ سرب، قلع، و آنتیموان ساخت وی نسبت فلزات آلیاژ را به گونه‌ای انتخاب کرد که حروف بیش از حد سخت و نرم نباشند.
چنان فشرد مرا عشق آهنین بازو که سنگ بر من دیوانه مومیایی شد
بس فشرد از پنجه بیداد، گردون نای من بسته شد راه نفس بر منطق گویای من