فسر

معنی کلمه فسر در لغت نامه دهخدا

فسر. [ ف َ ] ( ع مص ) جدا کردن. || پیدا و آشکار ساختن پوشیده. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). هویدا کردن. ( تاج المصادربیهقی ). || بیان کردن معنی سخن را. ( منتهی الارب ). ایضاح. ( از اقرب الموارد ). || نگریستن طبیب بول را جهت پی بردن بمرض. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || هویدا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ).

معنی کلمه فسر در فرهنگ فارسی

جدا کردن . یا پیدا و آشکار ساختن پوشیده .

معنی کلمه فسر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
ایضاح و تبیین. «فَسَرَ الشَّیْ‏ءَ بَیَّنَهُ وَ اَوْضَحَهُ» تفسیر نیز بدان معنی است با مبالغه «فَسَرَّ الطَّبیبُ»آنگاه گویند که دکتر به بول مریض برای استعلام مرض نگاه کند. جوهری گوید: به گمانم این معنای مولد است (اقرب). تفسیر قرآن نیز از این معنی است که مراد خدا را بیان و روشن می‏کندو آن اگر مبتنی به قرآن و سنت قطعیه باشد یعنی قرآن را با قرآن و حدیث مقطوع تفسیرکند درست و صحیح است و اگر فقط با نظر خود تفسیر کند و گوید: مراد خدا حتما چنین است و با خود نظری داشته و قرآن را برآن حمل کند منهی است مگر آنکه بگوید: چنین به نظر می‏آید و مراد واقعی پیش خدا و برگزیدگان خدا است. . ماقبل آیه چنین است :کافران گفتند:چرا قرآن یکدفعه به وی نازل نمی‏شود؟ زیرا که می‏خواهیم با نزول تدریجی و ادامه وحی، قلب تو را قوی و با ثبات کنیم و آن را با ترتیل و دقت بر تو خوانده‏ایم( که حتما قلب تو را محکم خواهدکرد) آن وقت می‏رسیم به این آیه «وَ لایَأْ توُنَکَ...» ظاهرا مراد ازمثل قول و اشکال است که قول یکی از معانی مثل است یعنی: کافران پیش تو ایرادی و اشکالی نمی‏اورند مگر آنکه درجواب آن حق را و بهترین توضیح را می‏آوریم تا ایراد آنها دفع و واقعیت بهتر روشن شود(گوئی اشکال گرفتن سبب ایضاح بیشتر از جانب خدا می‏گردد). این کلمه یکبار بیشتر در کلام اللَّه نیامده است.

جملاتی از کاربرد کلمه فسر

گر آهن بودم از سختی شکستم ور آتش بودم از سردی فسر دَم
میر قلزم گهرا حضرت جیحون است این کز فر ا فسر تو بر شعرا آمد تاج
ثمّ فسر فقال: تَدْعُونَنِی لِأَکْفُرَ بِاللَّهِ وَ أُشْرِکَ بِهِ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ انه شریک له.