فسد
معنی کلمه فسد در فرهنگ فارسی
معنی کلمه فسد در دانشنامه اسلامی
تباهی. در لغت آن را ضد صلاح گفتهاند. راغب خروج شیء از اعتدال معنی میکند خواه کم باشد یا بیشتر. . در زمین برتری (خودپسندی) و تباهی اراده نمیکنند . اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خدا میبود آنها از اعتدال و نظم خارج شده و تباه میگشتند. افساد: تباه کردن. . در زمین تلاش میکند تا در آن تباهی به بار آورد. مفسد: تباه کننده ضد مصلح .
جملاتی از کاربرد کلمه فسد
اما سیرت ملوک با هر طایفهای از رعایا و شفقت بر احوال خلق بدانک پادشاه در جهان بمثابت دل است در تن که چون پادشاه بصلاح بازآید همه جهان بصلاح بازآید و اگر پادشاه بفساد آید همه جهان به فساد آید. چنانک خواجه علیهالسلام در حق دل فرمود «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلحست صلح بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الاوهی القلب». و ازینجا میفرماید «الناس علی دین ملوکهم».
و قال النبی صلی الله علیهو سلم: «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلح صلحت بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الا و هی القلب».
صادق جواب داد:که اکنون چنین روی دارد: فسد الزمان و تغیرالاخوان.
دیگر نام وی «خلیفه» بود، که بجای فریشتگان نشست. نخست ساکنان زمین فریشتگان بودند. پس بآدم دادند. سرش آنست که تا آدمیان را عذر باشد بمیلی و آرامی که ایشان را با دنیا بود، یعنی که فریشتگان که نه دنیوی بودند، و نه از خاکشان آفریدند، چون در دنیا نشستند با دنیا بیارمیدند، و بیرون کردن بر ایشان دشخوار آمد، تا میگفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها»؟ پس چه عجب اگر فرزند آدم را بدنیا میل باشد، که خود از آن آفریدهاند، و ایشان را ساختهاند، و فی الخبر: «اذا مات المؤمن علی الاسلام تقول الملائکة: کیف نجا هذا من دنیا فسد فیها خیارنا»؟!