فسد

معنی کلمه فسد در لغت نامه دهخدا

فسد. [ ف َ ] ( ع مص ) فساد. ( دزی ). در فرهنگهای دیگر مصدر به این صورت ضبط نشده است. رجوع به فساد شود.

معنی کلمه فسد در فرهنگ فارسی

فساد

معنی کلمه فسد در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵۰(بار)
تباهی. در لغت آن را ضد صلاح گفته‏اند. راغب خروج شی‏ء از اعتدال معنی می‏کند خواه کم باشد یا بیشتر. . در زمین برتری (خودپسندی) و تباهی اراده نمی‏کنند . اگر در آسمان و زمین خدایانی جز خدا می‏بود آنها از اعتدال و نظم خارج شده و تباه می‏گشتند. افساد: تباه کردن. . در زمین تلاش می‏کند تا در آن تباهی به بار آورد. مفسد: تباه کننده ضد مصلح .

جملاتی از کاربرد کلمه فسد

اما سیرت ملوک با هر طایفه‌ای از رعایا و شفقت بر احوال خلق بدانک پادشاه در جهان بمثابت دل است در تن که چون پادشاه بصلاح بازآید همه جهان بصلاح بازآید و اگر پادشاه بفساد آید همه جهان به فساد آید. چنانک خواجه علیه‌السلام در حق دل فرمود «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلحست صلح بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الاوهی القلب». و ازینجا میفرماید «الناس علی دین ملوکهم».
و قال النبی صلی الله علیه‌و سلم: «ان فی جسد ابن آدم لمضغه اذا صلح صلحت بها سایر الجسد و اذا فسدت فسد بها سایر الجسد الا و هی القلب».
صادق جواب داد:که اکنون چنین روی دارد: فسد الزمان و تغیرالاخوان.
دیگر نام وی «خلیفه» بود، که بجای فریشتگان نشست. نخست ساکنان زمین فریشتگان بودند. پس بآدم دادند. سرش آنست که تا آدمیان را عذر باشد بمیلی و آرامی که ایشان را با دنیا بود، یعنی که فریشتگان که نه دنیوی بودند، و نه از خاکشان آفریدند، چون در دنیا نشستند با دنیا بیارمیدند، و بیرون کردن بر ایشان دشخوار آمد، تا میگفتند: «أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها»؟ پس چه عجب اگر فرزند آدم را بدنیا میل باشد، که خود از آن آفریده‌اند، و ایشان را ساخته‌اند، و فی الخبر: «اذا مات المؤمن علی الاسلام تقول الملائکة: کیف نجا هذا من دنیا فسد فیها خیارنا»؟!