فساق

معنی کلمه فساق در لغت نامه دهخدا

فساق. [ ف ُس ْ سا] ( ع ص ، اِ ) ج ِ فاسق ، به معنی زناکار و ناراست کردار. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به فاسق شود.

معنی کلمه فساق در فرهنگ عمید

= فاسق

معنی کلمه فساق در فرهنگ فارسی

جمع فاسق
( اسم ) ۱ - تبهکار گنهکار ناراست کردار ۲ - مردی که با زن شوهر دار دوستی و هم صحبتی کند جمع : فساق فسقه فاسقین .

جملاتی از کاربرد کلمه فساق

و گفت: خطر انبیا راست و وسوسه اولیا را و فکر عوام را و عزم فساق را.
سر برون کن از دریچه جان ببین عشاق را از صبوحی‌های شاه آگاه کن فساق را