فرو نشان

معنی کلمه فرو نشان در فرهنگستان زبان و ادب

{repressor} [زیست شناسی] مولکولی معمولاً پروتئینی که به وسیلۀ ژن ترازگر (regulator ) ساخته می شود و با اتصال به ورزگر، مانع رونویسی ورزۀ مربوط می شود

جملاتی از کاربرد کلمه فرو نشان

پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛ خیز و فرو نشان ز می، شعله شمع خاوری
از شمع هلال دور کن نور وز مشعل خور فرو نشان ضو
شهوت فرو نشان و به کنجی فرو نشین منشین بر اسپ غدر و طمع را مده لگام
ماه رخا پرده ز آفتاب برانداز وین همه فتنه فرو نشان که توانی
خاک زمین او شدم، آتش ما فرو نشان آب ز کار ما بشد، باد در آن سرا مهل