فراوه

فراوه

معنی کلمه فراوه در لغت نامه دهخدا

فراوه. [ ف َ وَ ] ( اِخ ) شهرکی است از اعمال نسا بین نسا و دهستان خوارزم و از آن گروهی از اهل علم برخاسته اند و آن را رباط فراوه گویند. عبداﷲبن طاهر آن را در خلافت مأمون بنا کرده است. ( معجم البلدان ). رجوع به فراو و فراور شود.

معنی کلمه فراوه در فرهنگ فارسی

شهرکی بوده در خراسان قدیم میان نسا و دهستان و خوارزم که گاهی آنرا از اعمال نسا دانسته اند و گاه از اعمال دهستان . توضیح مینورسکی گوید فراوا و فراوه همان [ قزل اروت ] امروزین است که راه آهن ماورائ خزر از آن می گذرد . منسوب بدان [ فراوی ] است .

معنی کلمه فراوه در دانشنامه عمومی

فَراوه یا پَراو ( در نقشه های چاپ ایران به اشتباه پارو نوشته شده ) نام روستایی است قدیمی در ترکمنستان امروزی.
این روستا در ۲۵ کیلومتری شهر سردار در استان بلخان قرار دارد.
فراوه از زیستگاه های قدیمی قوم ایرانی داها بوده و نام آن را هم ریشه با نام قوم ایرانی پرنی ( بنیادگذاران شاهنشاهی اشکانی ) دانسته اند. این ناحیه را در قدیم دَهستان ( زیستگاه قوم داها ) می گفتند.
معجم البلدان درباره این محل می نویسد:
حدود العالم، چاپ دانشگاه ص۱۴۴ می نویسد: رباطی است بر سرحد میان خراسان و دهستان بر کران بیابان نهاده و ثغر است بر روی غور و اندر رباط یک چشمه آب است چندانک خورد را به کار شود و ایشان را هیچ کشت و برز نیست و غله از حدود نسا و دهستان آرند.
لغتنامه دهخدا از قول برهان می نویسد: نام موضعی است در خراسان و در آنجا چشمه ای است که چون در آن چشمه غوطه خورند تب ربع را زایل کند.
فراوه در مرز میان خراسان و گرگان قرار داشته و جغرافی دانان گاه آن را جزو خراسان قلمداد کرده اند و گاه جزو گرگان.
محدثان:
• منصور بن عبدالمنعم فراوی
• ابوعبدالله فراوی
• ابونعیم فراوی

معنی کلمه فراوه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
رئی (۳۲۸ بار)ف (۲۹۹۹ بار)ه (۳۵۷۶ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه فراوه

آتشی در فراوه شد پیدا که بخوارزم زو رسید شرار