فخرالملک

معنی کلمه فخرالملک در لغت نامه دهخدا

فخرالملک. [ ف َ رُل ْ م ُ ] ( اِخ ) خراسانی ، ملقب به شمس الدوله. یکی از ممدوحان امام هروی شاعر معروف قرن هفتم هجری است که شاعر را مدتی در تحت حمایت خود داشت. ( از سعدی تا جامی برون ترجمه حکمت ص 138 ).
فخرالملک. [ ف َ رُل ْ م ُ ] ( اِخ ) علی بن حسن ، مکنی به ابوالمظفر. فرزند خواجه نظام الملک است که به وزارت سلطان برکیارق و سلطان سنجر سلجوقی رسیده است. ( از تاریخ بیهقی ص 74 ). آغاز وزارت او در حضرت سلطان برکیارق سال 488 هَ. ق. بود و پس از این دوران قصد نیشابور کرد و در آنجا سنجر او را به وزارت خواند، و تا پایان عمر در نیشابور ماند. ولادت او را به سال 434 هَ. ق. / 1042 م. نوشته اند و مدت زندگانیش که در سال 500 پایان یافته 66 سال بوده است. ( از اعلام زرکلی ج 2 ص 664 ).
فخرالملک. [ ف َ رُل ْ م ُ ] ( اِخ ) محمدبن علی بن خلف ( مقتول به سال 407 هَ. ق. / 1016 م. ) وزیر بهأالدولةبن عضدالدوله دیلمی و از بزرگترین وزرای آل بویه است. مولد او به واسط بود و چون بهاءالدوله آوازه عقل و ادب او را شنید وی را وزارت داد. او مردی بخشنده بود و بسیاری از شعراء او را میستودند، و حاسب کرخی کتاب الفخری را در جبر و مقابله به اسم او نگاشت. پس از مرگ بهاءالدوله پسر وی سلطان الدوله او را به وزارت باقی گذارد و چندی در خدمت وی به احترام تمام بزیست ، سپس از او خطاهایی سر زد و سلطان الدوله را نبخشید و در اهواز بکشت. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 944 ).

معنی کلمه فخرالملک در فرهنگ فارسی

( مظفر ) ابن نظام الملک مکنی به ابوالفتح ملقب به نظام الدین و قوام المله از رجال قر. ۵ ه. ( مقت. ۵٠٠ ه ق . ) . وی پسر خواجه نظام الملک وزیر معروف سلجوقیان است . وی در زمان پدر مشاغل مهم داشت و در عهد الب ارسن همراه ملکشاه مامور فارس شد و [ وصایای یظام الملک ] طبق روایت در همین موقع بنام او نوشته شده . فخرالملک بعد از فوت نظام الملک بوزارت برکیارق ( حدود ۴۸۸ ) و سپس بوزارت سنجر ( ۴۹٠ تا پایان عمر ) رسید و در سال ۵٠٠ کشته شد .
محمد بن علی بن خلف وزیر بهائ الدوله بن عضدالدوله دیلمی و از بزرگترین وزرای آل بویه است .
( مظفر ) ابن نظام الملک مکنی به ابوالفتح ملقب به نظام الدین و قوام المله از رجال قر. ۵ ه. ( مقت. ۵٠٠ ه ق . ) . وی پسر خواجه نظام الملک وزیر معروف سلجوقیان است . وی در زمان پدر مشاغل مهم داشت و در عهد الب ارسن همراه ملکشاه مامور فارس شد و [ وصایای یظام الملک ] طبق روایت در همین موقع بنام او نوشته شده . فخرالملک بعد از فوت نظام الملک بوزارت برکیارق ( حدود ۴۸۸ ) و سپس بوزارت سنجر ( ۴۹٠ تا پایان عمر ) رسید و در سال ۵٠٠ کشته شد .

معنی کلمه فخرالملک در فرهنگ اسم ها

اسم: فخرالملک (پسر) (عربی)
معنی: مایه سربلندی و افتخار سرزمین

جملاتی از کاربرد کلمه فخرالملک

شمس دین، داور و دستور جهان، فخرالملک کاسمان خاک زمین است و درش اوج سماست
نشاط باد همه روزگار فخرالملک بهار باد همه روزگار فخرالملک
آسمان داد فخرالملک خورشید زمین ای جهان را عهد انصاف تو ایام شباب
همچو رضوان آمدی مهمان فخرالملک خویش چون بهشت آراستی این مجلس و این بزمگاه
گر نظام‌الدین و فخرالملک خوانندت سزاست کز هنر هستی نظام‌الملک را فخر تبار
عنایت ازلی بود جفت فخرالملک سعادت ابدی باد یار فخرالملک
به حق شدست ملک را وزیر فخرالملک چنانکه بود ملک شاه را قوام‌الدین
نصرت‌الدین ‌است و فخرالملک اندر اصل ‌خویش هم نظام‌الملک دارد هم قوام‌الدین پدر
آسمان داد فخرالملک شمس الدین، که داد دین و دنیا را حیات از حکم او حی قدیر
تو با دشمن شده مونس میان آهن هندی ز بهر آنکه فخرالملک بر دارد سر از دشمن