فتوک. [ ف ُ ] ( ع مص ) به کار خواسته نفس درآمدن. || بیباک شدن جاریه. || مبالغه نمودن در خبث. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || تندی کردن به کسی. || ناگهان کشتن کسی را. || فرصت جستن برای کشتن کسی و کشتن اورا. || الحاح در چیزی. ( اقرب الموارد ). فتوک. [ ف َ ] ( اِخ ) رابینو نام آن را در شماره دهکده های بخش سخت سر شهرستان تنکابن آورده است. ( مازندران و استرآباد ترجمه وحید مازندرانی ص 144 ).
معنی کلمه فتوک در فرهنگ فارسی
رابینو نام آن را در شمار دهکده های بخش سخت سر شهرستان تنکابن آورده است .
جملاتی از کاربرد کلمه فتوک
در گذشته منطقه غربی آن آبادتر و مرکز علم و دانش بوده و مساجد و حوزههای علمیه چندی داشتهاست. به سخن دیگر منطقه ای که در آن مسجد کهن میر عبدالباقی آخوند محله قرار داشت و امروزه مسیر جاده حیدرمحله و تالش محله فتوک در آن قرار گرفته از مرکزیت بیش تری برخوردار بودهاست.