فتم

معنی کلمه فتم در لغت نامه دهخدا

فتم. [ ] ( ص ) بی اصل و بی تخم. ( اسدی ). این لغت به این هیئت و معنی در هیچ یک از فرهنگ ها به دست نیامد. ( حاشیه فرهنگ اسدی ).

معنی کلمه فتم در فرهنگ فارسی

بی اصل و بی تخم

معنی کلمه فتم در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
تمم (۲۲ بار)ف (۲۹۹۹ بار)

جملاتی از کاربرد کلمه فتم

فان کرم المولی بعد نظره فتم نصاب العیش و انتظم الامر
از خلوت عشق تو بدیوان خرد سد جای فتم اگر نگیری دستم
برای دوست بود جانکه در تنست مرا براه دوست فتم چون تنم غبار شود
همچو سگان بینشان، پی ستخوانم جنگ بیفتد، فتم من آنگه عجب گیر!
در خم باده فتم تا نکشم ننگ خمار زانکه النار و لا العار پدر می‌گوید
در بحر فراق تو فتادم دریاب، مگر فتم به ساحل
در عجبی فتم که این سایه کیست بر سرم فضل توام ندا زند کان من است آن من
در خاک کف پات فتم بوسه زنان چون تشنه که در چشمه حیوان افتد
بگلزار جهان گردم مگر بوئی از آن یابم فتم در پای سروی کو قد و بالای او دارد
مرا ز حضرت عالیت اختیار فراق چنان نمود که از آسمان فتم به زمین