ملک الموت گفت: ای ادریس چون دیدی؟ گفت: صعب دیدم و هائل، کاری دشخوار و عقبهای سخت. گفت: چه فایده را این سؤال کردی؟ گفت: لا ذوق کرب الموت فاکون له اشدّ استعدادا، آن گه ادریس گفت. مرا بتو حاجتی دیگر است، خواهم که مرا بآسمان بری تا بهشت و دوزخ ببینم. ملک الموت بدستوری و فرمان اللَّه تعالی او را بآسمان برد، آن گه گفت از مالک در خواه تا درهای دوزخ بگشاید و لختی از آن انکال و سلاسل و انواع عقوبات که ربّ العزة بیگانگان را ساخته به بینم. هم چنان کرد.
لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ قبل اینجا ازلست و بعد ابد است، و معنی آنست که الامر الازلیّ للَّه و الامر الأبدیّ للَّه لانّ الربّ الازلیّ و السیّد الأبدی اللَّه. در ازل و ابد خدا است که یگانه و یکتا است. در امر بینهایت و در علم بیغایت و در حکم بیچراست، از کی پیش و پیش از جا بجاست. پیش از ما در ازل ما را بود و بی ما در ابد بهره ماست. این آن رمز است که شب معراج با مهتر عالم (ص) گفت: «یا محمد کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل.
«کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل».
حاصل کار آشنایان آنست که از خدا مغفرت و عفو خواهند، و حاصل کار عاشقان آنست که با مصطفی ص گفت شب معراج: «کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل».
شب معراج ز اسرار الهی که با سید عالم رفت یکی این بود که: کن لی کما لم تکن، فاکون لک کما لم ازل بهمگی مرا باش و خود را هیچ مباش چنانک نبودی تا ترا باشم چنانک در ازل بودم.
فرمان آمد از جناب جبروت و درگاه عزت که: «فَأْوُوا إِلَی الْکَهْفِ» درین غار غیرت روید، در ظلّ عنایت، در کنف ولایت، در عالم حمایت، «یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ» تا اللَّه تعالی شما را در پرده عصمت نگه دارد و لباس رحمت بپوشاند، در کنف عزت جای دهد. ای حبّذا روزگار کسی که در راهی میرود، ناگاه موکّل این حدیث در آید و کمندی از طلب در گردن وی افکند و میکشد که: «وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوی» اگر خواهی و اگر نه، تو آن منی و من آن تو: کن لی کما لم تکن فاکون لک کما لم ازل.