معنی کلمه فاطمیه در لغت نامه دهخدا
فاطمیة. [ طِ می ی َ ] ( اِخ ) فاطمیان. رجوع به فاطمیان شود.
فاطمیة. [ طِ ی َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور که در 15 هزارگزی جنوب خاوری نیشابور واقع است. جلگه ای معتدل و دارای 44 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، پنبه ، بنشن و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
فاطمیة. [ طِ می ی َ ] ( اِخ ) از فروع فرقه بومسلمیه که پس از قتل ابومسلم به مرگ او قطع کردند و به امامت دختر او فاطمه گرویدند. ( از کتاب خاندان نوبختی از مروج الذهب ج 2 ص 187 ). رجوع به فاطمه دختر ابومسلم شود.