فاسد شدن

معنی کلمه فاسد شدن در لغت نامه دهخدا

فاسد شدن. [ س ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) تباه شدن. تباه گردیدن : ظن آن شخص فاسد شد و بازار اینان کاسد. ( گلستان ). || گندیدن. رجوع به فاسد شود.

معنی کلمه فاسد شدن در فرهنگ فارسی

تباه شدن تباه گردیدن

جملاتی از کاربرد کلمه فاسد شدن

پیش از پیدایش پول، عمل مبادله به صورت مبادله مستقیم کالا با کالا و خدمات صورت می‌گرفت. در ایران غلات، در تبت بسته چای، در ویرجینیا بسته تنباکو، در حبشه بسته فلفل و نمک، در روسیه پوست سمور و در حوالی مدیترانه گوسفند به عنوان معیارهای سنجش و واحدهای ارزش به حساب می‌آمدند. اما به دلیل مشکلاتی نظیر پرحجم بودن یا فاسد شدن به تدریج سکه‌های فلزی به عنوان معیار ارزش مورد استفاده قرار گرفت. کم‌کم نقل و انتقال سکه‌های فلزی نیز مشکل بنظر می‌رسید و زمینه برای ایجاد پول کاغذی یا اسکناس فراهم گردید. اولین بانک مدرنی که به‌طور رسمی به انتشار و رواج اسکناس اقدام نمود بانک انگلستان بود.