معنی کلمه غضا در لغت نامه دهخدا
غضا. [ غ َ ] ( اِخ ) زمینی در دیار بنی کلاب است و در آنجا وقعه ای مربوط به ایشان رخ داده است. ( از معجم البلدان ).
غضا. [ غ َ ]( اِخ ) وادیی است در نجد. اعرابیی گوید :
یقر بعینی أن اری رملة الغضا
اذا ظهرت یوماً لعینی قلالها
و لست و ان احببت من یکسن الغضا
بأول راجی حاجة لاینالها.
مالک بن ریب گوید :
الا لیت شعری هل ابیتن لیلة
بجنب الغضا ازجی القلاص النواجیا
فلیت الغضا لم یقطع الرکب عرضه
و لیت الغضا ماشی الرکاب لیالیا
و لیت الغضا یوم ارتحلنا تقاصرت
بطول الغضا حتی اری من ورائیا
لقد کان فی اهل الغضا لو دنا الغضا
مزار و لکن الغضا لیس دانیا.( از معجم البلدان ).
غضا. [ غ ُض ْ ضا ] ( اِخ ) آبی است متعلق به بنی عامربن ربیعة. ( از معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).