غروا

معنی کلمه غروا در لغت نامه دهخدا

غروا. [ غ َرْ ] ( اِ ) قلم ناتراشیده. یراعه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ شعوری ) :
چنان است آنکه بی تأدیب استاد
که باشد در نوشتن کلک غروا.ابوالمعانی ( از فرهنگ شعوری ).ظاهراً مصحف غرو است. رجوع به غرو شود.

معنی کلمه غروا در فرهنگ فارسی

قلم ناتراشیده یراعه

جملاتی از کاربرد کلمه غروا

چون تنور سینه بدین آتش بتفت و میزبان از پی ترتیب خوان برفت گفتم: لیل الطالب صبح ساطع و فرصة الغالب سیف قاطع لا غروا انی اکون من المسلمین و افرار عن هذا المقام من سنن المرسلین هنوز وصف قدر وخنور و دیگ و تنور مانده است و مجمل و مفصل آن ناخوانده.