غبار یتیمی

معنی کلمه غبار یتیمی در لغت نامه دهخدا

غبار یتیمی. [ غ ُ رِ ی َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کدورتی که بسبب یتیمی بر روی طفل پدید آید :
از گوهرش غبار یتیمی نمیرود
آن را که چون صدف لب خواهش فراز شد.صائب ( از آنندراج ).

معنی کلمه غبار یتیمی در فرهنگ فارسی

کدورتی که بسبب یتیمی بر روی طفل پدید آید

جملاتی از کاربرد کلمه غبار یتیمی

بر گوهرم غبار یتیمی فزون شود چندان که چرخ بیش دهد خاکمال من
اگر غبار یتیمی توان ز گوهر شست کدورت از دل من هم شراب می‌شوید
دل از غبار یتیمی نمی توان برداشت وگرنه بحر گره در دل گهر دارم
به خاکمال حوادث صبور باش که نیست به از غبار یتیمی لباس، گوهر را
اگر چه بحر گرانمایه است دایه من همان غبار یتیمی ز گوهرم پیداست
می گردد از غبار یتیمی عزیزتر چون گوهر آن که از صدف پاک زاده است
چون گوهر از غبار یتیمی متاب روی گر ساحل مراد ز عمانت آرزوست
از گوهرم غبار یتیمی نمی رود صائب اگر محیط دهد شستشو مرا
دور از گهر غبار یتیمی نمی شود نتوان ز یاد برد من خاکسار را
از دل به می نرفت کدورت که از گهر مشکل توان غبار یتیمی به آب شست