غبار افشاندن. [ غ ُ اَ دَ ] ( مص مرکب ) گرد برانگیختن. گرد پاشیدن : دی غباری بر فلک میرفت گفتم کاین غبار مرکبان شه ز راه کهکشان افشانده اند.خاقانی.ساحل آماده ای گشته ست هر آغوش موج گر غبار از دل به بحر بی کنار افشانده ام.صائب.
معنی کلمه غبار افشاندن در فرهنگ فارسی
( مصدر ) برانگیختن گرد و غبار گرد پاشیدن .
جملاتی از کاربرد کلمه غبار افشاندن
بیخودی دامن به جسم خاکسار افشاندن است از رخ آیینه هستی غبار افشاندن است