غافل شدن

معنی کلمه غافل شدن در لغت نامه دهخدا

غافل شدن. [ ف ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) بی خبری. آگاهی نداشتن. ذهل. اغترار. تغافل. غفول. غفلت. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان علامه جرجانی ). غهب. تغهب. ( تاج المصادر بیهقی ). سمود. ( دهار ). سهو. ( ترجمان القرآن علامه جرجانی ). غرارة. ( تاج المصادر بیهقی ) :
چیست دنیا از خدا غافل شدن
نی قماش و نقره و فرزند و زن.مولوی.گر به معنی رفت غافل شد ز حرف
پیش و پس یکدم نبیند هیچ طرف.مولوی.دریغا که مشغول باطل شدیم
ز حق دور ماندیم و غافل شدیم.سعدی ( بوستان ).با هر که بنشینم دمی کز یاد او غافل شدم
چون صبح بی خورشیدم از دل برنمی آید نفس.سعدی.

معنی کلمه غافل شدن در فرهنگ فارسی

۱ - غفلت ورزیدن . ۲ - آگاهی نداشتن .

جملاتی از کاربرد کلمه غافل شدن

پیش من کفرست از یاد خدا غافل شدن از رگ خواب است زنار دل بیدار من
بر بقای ما فنا بست از عدم غافل شدن آینه‌گر صاف باشد روزکس بیگاه نیست
نیست ممکن جان روشن را ز حق غافل شدن قطره روشن محیط بیکران بیند به خواب
وه که با این عمرهای کوته بی‌اعتبار این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا
فارغ فروغی از غم روی تو کی شود غافل شدن ز مساله کار حکیم نیست
بازدارد راحت دنیا ترا از بندگی از خدا غافل شدن تعبیر خواب مخمل است
چیست مردن از خودی غافل شدن تو چه پنداری فراق جان و تن