غافل بودن

معنی کلمه غافل بودن در لغت نامه دهخدا

غافل بودن. [ ف ِ دَ ] ( مص مرکب ) حالت غفلت و بی خبری داشتن. غافلی :
غافل بودن نه ز فرزانگیست
غافلی از جمله دیوانگیست.نظامی.

معنی کلمه غافل بودن در فرهنگ فارسی

حالت غفلت و بی خبری داشتن : غافلی

جملاتی از کاربرد کلمه غافل بودن

مرا از خویش غافل بودن اولی‌تر بود زیرا نظر بر حال خود چون افکنم باید که خون گریم
عجب عیبی است غافل بودن از آغاز رقص او به تخصیص از نخستین جنبش شمشاد بالایش
رسول خدا (ص) چنین میگوید: که مؤمن را جای ایمنی نیست میان دو بیم درمانده و گرفتار شده: یکی عمر گذشته و جریده نیک و بد وی نبشته، نداند که با وی در آن چه خواهند کرد ازو درگذارند و عفو کنند، یا او را بآن بگیرند و عذاب کنند؟ و دیگر عمری ناآمده و کاری نابوده و روزگاری نادیده، نداند که حقتعالی در آن بروی چه قضا کرده قضاء بقاء یا قضاء فنا؟ تقدیر طاعت، یا تقدیر معصیت؟ تقدیر سعادت، یا تقدیر شقاوت؟ بنده مؤمن را باین دو حال جای ایمنی نیست. غافل بودن و فارغ نشستن روا نیست. باید که از نفس خود خود را آزادی بر گیرد، و از دنیا عقبی را بهره‌ای ستاند، و از روز فراغ روز شغل را نصیب گیرد و در جوانی پیری را منتظر باشد و در زندگانی مرگ را برگ کند که پس از مرگ روی آشتی نیست. بآن خدای که وحدانیّت صفت اوست که پس از دنیا سرایی نیست که آنجا مقام کنند، الّا جنّت که نعمت اسلام آنجا بر بنده تمام کنند، یا دوزخ که او را اسیر عذاب و غرام کنند و راحت و لذّت بر وی حرام کنند.
گرچه پای بندی عشق بی‌زنجیر نیست از گریزش نیز غافل بودن از تدبیر نیست