عیسی دم

معنی کلمه عیسی دم در لغت نامه دهخدا

عیسی دم. [ سا دَ ] ( ص مرکب ) دارای دمی چون دم عیسی. مسیح دم. مسیحادم. عیسی نفس. مسیحانفس. جان بخش. زنده کننده مردگان :
پس از این نام تو بر خاطر دهر
صدر عیسی دم و یوسف نظر است.خاقانی.می عطسه آدم شده یعنی که عیسی دم شده
داروی جان جم شده در دیر دارا داشته.خاقانی.جانها در اصل خود عیسی دمند
یک زمان زخمند و دیگر مرهمند.مولوی.بحر احسان ، غیاث دولت و دین ، آن محمدجمال عیسی دم. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 131 ).
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحی است که بر عظم رمیم افتاده ست.حافظ.بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت.حافظ.ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود.حافظ.محمدخلق ، یوسف روی ، موسی دست ، عیسی دم
سکندرملک ، خضرالهام ، آصف رای ، جم فرمان.؟رجوع به عیسی ( ابن مریم ) شود.

معنی کلمه عیسی دم در فرهنگ عمید

آن که دم و نفسی مانند دم و نفس عیسی دارد، عیسی نفس، مسیحادم، زنده کننده، شفابخش.

معنی کلمه عیسی دم در فرهنگ فارسی

دارای دمی چون دم عیسی مسیح دم مسیحادم

جملاتی از کاربرد کلمه عیسی دم

ز خط خضر بود آب بقانوش ز لب عیسی دم گردون نشین رخ
آن محمد خلق عیسی دم که وصف ذات او در نکو گوئی کند مشهور چون حسان مرا
خواهی اکسیر بقا محتشم از دست مده ساغر دم به دم و ساقی عیسی دم را
آن لعل عیسی دم مرا تا چاره جویی می کند از دردمندی بیشتر، در عشق درمان شد لذیذ
پس ازین نام تو بر خاتم دهر صدر عیسی دم یوسف نظر است
خواجه‌ای بود از اینان همه برتر ز شرف مرد موسی کف و عیسی دم و یوسف دیدار
از دم سید عیسی دم ما ترک و تاجیک بسی زنده شدند
ای یوسف عیسی دم با زر غم و بی‌زر غم پیش آر تو جام جم والله که توی سرده
دهر کز فیض دم عیسی به خلقی داد جان از گران جانی ببین با شاه عیسی دم چه کرد
شاید که کشد چو هست عیسی دم کز معجزه زنده کرد صد بارم