عیانی

معنی کلمه عیانی در لغت نامه دهخدا

عیانی. ( ص نسبی ) آشکار. مقابل نهانی :
چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش
زیرا که بگسترد خزان راز نهانیش.ناصرخسرو.بر عالم علویش گمان بر چوفرشته
هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش.ناصرخسرو. || جاسوس. ( ناظم الاطباء ). || اصلی. غیراندر. غیرناتنی.
- برادر و خواهر عیانی ؛ برادر و خواهر از یک پدر و مادر. ( ناظم الاطباء ). در مقابل برادر اعیانی ( برادر رحمی ). رجوع به اعیانی شود.

معنی کلمه عیانی در فرهنگ عمید

آشکار، ظاهر.

معنی کلمه عیانی در فرهنگ فارسی

آشکار مقابل نهانی

جملاتی از کاربرد کلمه عیانی

یکی پیریست واصل از عیانی اگر اینجا تو قدر او بدانی
راز استادم عیانی چند شد گرچه پای من کنون در بند شد
نقش دو جهان و کاف و نونی بنمود عیانی و نهانی
گرد پندار وجود از رهگذر خواهد نشست بحر توحید عیانی موج زن خواهد شدن
سخن از عشق میگوید عیانی بر هر کس یقین راز نهانی
نفخت فیه من روحی عیانی که مکشوفست در تو هرمعانی
رفت وصالش به روح جسم نکرد التفات گرچه مجرد ز تن گشت عیانی مرا
پیدایی و ظاهر و عیانی لیک از همه دیده‌ها نهانی
الهی عظیم شانی و همیشه مهربانی، قدیم احسان و روشن برهانی هم نهانی هم عیانی از دیده ها نهانی و جانها را عیانی نه به چیزی مانی تا گویم که چنانی، آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی.
بجز مانیست چیزی در عیانی همه ازماست جمله تا بدانی