علم طب

معنی کلمه علم طب در فرهنگستان زبان و ادب

[پزشکی] ← دانش پزشکی

جملاتی از کاربرد کلمه علم طب

ابوالصلاح حلبی برخی از نتایج فعالیت‌های علمی و تحقیقات فراوان خود را بر روی کاغذ آورده و مجموعه‌های فقهی و کلامی ارزشمندی تألیف کرده‌است. وی در زمینه علم طب نیز کتابی تألیف کرده‌است.
ابن الجزار در نزد اسحاق بن سلیمان الاسرائیلی علم طب را فراگرفت، بعد از آن وی در اندلس و شمال دریای مدیترانه شهرت و معروفیت گسترده‌ای پیدا کرد بطوری که دانشجویان گروه گروه از اندلس برای فراگیری علم پزشکی نزد وی به قیروان می‌آمدند. در رابطه با وی و کارهایش خیلی‌ها منجمله صاعد الاندلسی و ابن ابی اصیبعه به نگارش پرداختند و شهرت کارهایش به دانشگاه‌های سالرنو و مون‌پلیه رسید.
وی در القیروان در تونس حدوداً در سال ۲۸۵ هجری قمری برابر با ۸۹۸ میلادی در خانواده‌ای که عمده اعضای این خانواده در پزشکی و علم طب مشهور بودند متولد شد، وی به گفته بعضی مورخین در سال ۳۶۹ هجری قمری برابر با ۹۷۹ میلادی و به گفته عده دیگری در سال ۴۰۰ هجری قمری برابر با ۱۰۱۰ میلادی درگذشت.
ابن ابی اصیبعه در کتاب خودش با عنوان طبقات (لایه‌ها) گفته‌است: اسحاق یک طبیب و پزشک برجسته دانشمندی بود که در طب جالینوسی استاد و سرآمد بود، او کارهای زیادی در برپایی و رواج علم طب انجام داد.
وز انجا ره بمحمود امام است که اندر علم طب مردی تمام است
قوم گفتند ای گروه مدعی کو گواه علم طب و نافعی
باب سی و سیوم اندر ترتیب سیاقت علم طب
اکسیر اعظم بزرگترین اثر اعظم خان است که آن را «دستور العلاج» نیز نامیده‌اند و در آن به تفصیل در علم طب سخن رفته‌است.
علم و دانش ابن الجزار مورد اعتماد مردم عرب در شرق بود و در این رابطه بسیاری از متخصصین در طب به بحث و بررسی می‌پرداختند، همچنین کارهای وی در اندلس نیز رشد و رواج پیدا کرده بود، به دلیل اینکه قسطنطین بسیاری از کتاب‌های وی را به اروپا برد نظریات جسورانه وی در علم طب در قرن ده میلادی به اروپا نیز رشد و رواج یافته بود بطوریکه ناپلئون بناپارت یک جلد از کتاب توشه سفر و غذای آماده را با خود در حمله فرانسه به مصر حمل می‌نمود.
چهارم ، در ماهیت علم طب و هدایت طبیب و کیفیت او
و دانستن ترکیب تن و منفعت اعضای وی را علم تشریح خوانند و آن علمی است عظیم و خلق از آن غافل باشند و نخوانند و آن که خواند، برای آن خواند تا در علم طب استاد شود و طب علم خود مختصر است و اگر چه به وی حاجت است به راه دین تعلق ندارد.
همچنین اخلاق دو طرف دارد، یکی محمود است و یکی مذموم و مقصود اعتدال است و مثلا بخیل را فرماییم تا مال همی دهد تا آنگاه که دادن بر وی آسان شود، ولیکن نه چنان که به حد اسراف رسد که آن نیز مذموم است. لیکن ترازوی این شریعت است چنان که ترازوی علاج تن در علم طب است، پس باید که چنان شود که هرچه شرع فرماید که بده، دادن آن بر وی آسان بود و در وی تقاضای امساک کردن و نگاه داشتن نبود و هرچه شرع فرماید که نگاه باید داشت، اندر وی تقاضای دادن نبود تا معتدل باشد، پس اگر اندر وی تقاضای آن همی نماید، ولیکن به تکلف نکند، هنوز بیمار است، ولیکن محمود است که باری به تکلف دارویی همی خورد که این تکلف راه آن است که طبع گردد.
اما علم توحید حیواة است، و علم فقه داروست، و علم عظت غذاست و علم تعبیر ظن است، و علم طب حیلت است، و علم نجوم تجربتست، و علم کلام هلاکست، و علم معاش شغل عامهٔ خلق است، و علم حکمت آئینه است، و علم حقیقت یافت وجودست.
عیسی را علم طب درآموخت: وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ.
یا مگر علم طب درین اوقات ببرد حفظ و آورد نسیان
امیدی مردی بلند همت و بزرگ منش بود و در علم طب سرآمد روزگار خویش.