۱. دانستن چیزی به کمال یقین که هیچ شک و شبهه در آن نباشد. ۲. (تصوف ) مرحله ای از سلوک، پیش از عین الیقین و حق الیقین که سالک در آن به حقایق پی می برد.
معنی کلمه علم الیقین در فرهنگ فارسی
( اسم ) علم یقین نه حافظ را حضور درس خلوت نه دانشمند را علم الیقینی . ( حافظ )
معنی کلمه علم الیقین در دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:یقین (عرفان)
معنی کلمه علم الیقین در دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] عِلْمُ الْیَقین، اولین مرتبه از مراتب سه گانه یقین در عرفان اسلامی در کنار عین الیقین و حق الیقین، به معنای یقینی که با دانش و از راه دلیل به دست می آید. علم الیقین در اصطلاح عرفان اسلامی به معنای دریافت و دانشی است که از راه دلیل و استدلال به دست می آید و هیچ گونه شبهه ای در آن نیست. قرآن کریم در آیات چهارم و پنجم سوره تکاثر به «علم الیقین»، تصریح کرده است: کلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِینِ، لَترََوُنَّ الجَْحِیمَ (ترجمه: چنان نیست که شما خیال می کنید اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید، قطعاً جهنّم را خواهید دید!). مفسران با استناد به این آیات گفتهاند اگر انسان «علم الیقین» داشته باشد، می تواند واقعیت ها را در همین دنیا مشاهده کند و سپس به مراحل بالاتر یقین دست پیدا کند.
جملاتی از کاربرد کلمه علم الیقین
قطب دهم علی نقی راه دین گشاد بر روی طالبان در علم الیقین گشاد
در بدی من مرا علم الیقین حاصل شدست وین نه از جهل تو باشد گر نکودانی مرا
تا نیابی در حریم عشق راه کی بود علم الیقین عین الیقین
و من ذلک: علم الیقین و عین الیقین، و الفرق بینهما
فَاعْلَمْ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ کان له (ص) علم الیقین فأمر بعین الیقین و کان له عین الیقین فأمر بحق الیقین.
اندر الهیکم بیان این ببین که شود علم الیقین عین الیقین
یارب به حق دانش باقر امام مؤمنین آن کاشف علم الیقین وان والی ملک ولا
نزد ارباب نظر علم الیقین باشد همه کوهیا اسرار توحیدی که انشا کردهای
گر به هستی نظر کند عارف چون به علم الیقین بود واقف
قوله تعالی: ما یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ خدای عالمیان، کردگار نهان دان، نوازنده بندگان، جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه، درین آیت میشکر خواهد از بندگان، آن شکر ایشان را امن میدهد از عقوبت جاودان. و شکر آنست که نعمت از منعم دانی، و بنده وار کمر خدمت بر بندی، و نعمت او در خدمت او بکار داری، تا شرط بندگی بجای آری، و شرط بندگی دو چیز است: پاکی و راستی، پاکی از هر چه آلایش دین است، چون بخل و ریا و حقد و شره و حرص و طمع، و راستی در هر چه آرایش دین است، چون سخا و توکّل و قناعت و صدق و اخلاص. چون پاکی و راستی آمد او را خلعت بندگی پوشند، و پیراسته و آراسته فراپیش مصطفی برند، تا وی را بامّتی قبول کند، و اگر چنان بود که جمال این خلعت نبیند، و اثر پاکی و راستی بر وی ظاهر نبود، شکر و ایمان از وی درست نیاید، مردود دین گردد، و او را بأمّتی فرا نپذیرند. بر درگاه دین اسلام کس عزیزتر از آن نیست که پاک بود و راست. اوّل نواختی که خدای با وی کند، آن بود که در فراست بر وی بگشاید، و چراغ معرفت در دلش بر افروزد، تا آنچه دیگران را خبر بود، او را عیان گردد، آنچه دیگران را علم الیقین است، او را عین الیقین شود، در مملکت حادثهای در وجود نیاید که نه دل وی را از آن خبر دهند. مصطفی (ص) گفت: «و اتّقوا فراسة المؤمن فانّه ینظر بنور اللَّه».