عطرسا. [ ع ِ ] ( نف مرکب ) عطرسای. عطرساینده. || معطرکننده. خوشبوسازنده. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عطرسای شود. || ( اِ مرکب ) سنگی که به روی آن عطر می سایند. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه عطرسا در فرهنگ عمید
پراکنده کنندۀ بوی خوش، خوش بو کننده.
جملاتی از کاربرد کلمه عطرسا
تا عطرسا فتد همه اطراف کربلا در خون چو نافه ی ختنت واگذاشتم
گاهی نسیم بر طرف دجله، درع باف گاهی شمال بر گذر رقه، عطرسا