عشور

معنی کلمه عشور در لغت نامه دهخدا

عشور. [ ع ُ] ( ع مص ) ده یک گرفتن از اموال کسی. ( از منتهی الارب )( از اقرب الموارد ). عَشر. رجوع به عشر شود. || عشر و ده یک مال را ستدن. ( از اقرب الموارد ).
عشور. [ ع ُ ]( ع اِ ) ج ِ عُشر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عُشر شود. آنچه از تجار بر معابر بحار بطریق باج گیرند. ( آنندراج ) : از تجار و مترددین بنادر عشور گرفته قلیلی به والی مذکور میدادند. ( عالم آرای عباسی از آنندراج ). وجوه عشور بنادر رسد فرنگان وانگلیس و پرتکال. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 96 ).
- عشور جنگلی ؛ عوارض که بر مبنای بهای چوب از خداوند آن گیرند.
|| ج ِ عَشیر. ( منتهی الارب ). رجوع به عشیر شود.

معنی کلمه عشور در فرهنگ عمید

= عُشر

معنی کلمه عشور در فرهنگ فارسی

جمع عشر
۱ - ( اسم ) عدد ده . ۲ - ( اسم ) هر ده آیه از قر آن مجید.توضیح رسم قاریان قدیم بوده که شاگردان خود را هر روز ده آیه سبق می داده اند ده آیت . یا عشر زرین . در حاشیه قر آنهای قدیم به خط زرین بر سر هر ده آیت عشر می نوشتند .
جمع عشر آنچه از تجار بر معابر بحار بطریق باج گیرند

معنی کلمه عشور در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] عشور از منبع درآمد بیت المال، است و آن مالی بود که از بازرگانان خارجی گرفته می شد.
نقل شده است که عمرو بن عاص به عمر بن خطاب گزارش داد که وقتی مسلمانان در سرزمین های کفر به تجارت می روند، ده یک مالشان را از آنان می گیرند. عمر دستور داد تا به عنوان مقابله به مثل، از بازرگان های خارجی که به منظور تجارت به سرزمین های اسلامی می آیند نیز ده یک قیمت کالایشان گرفته شود. البته دریافت مالیات از بازرگانان تنها به این مورد محدود نشد، بلکه از بازرگان های مسلمان و اهل ذمه نیز مالیات دریافت می شد. البته میزان آن کمتر بود.
علت عدم رقبت مسلمانان به تجارت در صدر اسلام
گفتنی است، هر چند که مسلمانان جزیرة العرب مردمانی تجارت پیشه بودند، اما اشتغال به جهاد آنان را از این کار باز می داشت. علاوه بر آن درآمدشان از طریق غنایم به اندازه ای زیاد بود که رغبتی به تجارت نشان نمی دادند. بنابراین درآمد بیت المال از این راه چندان چشمگیر نبوده است.

جملاتی از کاربرد کلمه عشور

نیلست هر عشور ببیت الحزن روان از دیده های مردم محزون کربلا
آمد عشور و خاطرم افکار کرده است درد حسین در دل ما کار کرده است
آمد عشور و در همه ماتم گرفته است آه این چه ماتم است که عالم گرفته است
دهد به خامهٔ سر تیز خار، قدرت او عشور نرگس و گل بر صحایف گلزار
روز قیامتست صباح عشور تو ای تا صباح روز قیامت ظهور تو
هست با این سوزش ماتم همان شور عشور زانکه دود هر دو بر می‌خیزد از یک دودمان