معنی کلمه عشور در لغت نامه دهخدا
عشور. [ ع ُ ]( ع اِ ) ج ِ عُشر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عُشر شود. آنچه از تجار بر معابر بحار بطریق باج گیرند. ( آنندراج ) : از تجار و مترددین بنادر عشور گرفته قلیلی به والی مذکور میدادند. ( عالم آرای عباسی از آنندراج ). وجوه عشور بنادر رسد فرنگان وانگلیس و پرتکال. ( تذکرةالملوک چ دبیرسیاقی ص 96 ).
- عشور جنگلی ؛ عوارض که بر مبنای بهای چوب از خداوند آن گیرند.
|| ج ِ عَشیر. ( منتهی الارب ). رجوع به عشیر شود.