عشرتخانه
معنی کلمه عشرتخانه در فرهنگ عمید
معنی کلمه عشرتخانه در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه عشرتخانه
مرو بیرون ز عشرتخانه دل که می می جوشد از پیمانه دل
ز عشرتخانه سرمستانه برجست خسک برپای و آتش بر کف دست
بدین رنگست گر کیفیت مردن خوشا حسرت لب از ذوق کف پای تو عشرتخانه جان شد
و آفتابش شمع عشرتخانه و پروانه ماه آنک گردد از شراب مدحتت مست و خراب
صاف طرب آماده کن ترتیب عشرتخانه ده بنشین و بنشان غیر را ، پیمانه خور ، پیمانه ده
مجلس از دود چراغ کشته ماتمخانه ای است این مصیبت خانه را از باده عشرتخانه کن
از آن منظور فیض آسمانی که عشرتخانه شاه جهانی
به عشرتخانه وصل اندرآ، از محنت هجران حلی بربند از شادی و بفکن جامه ماتم
ساقیا چون پختگانرا ز آتش می سوختی گرم کن خامان عشرتخانه را کافسرده اند