عرای. [ ع َ ] ( ع اِ ) عَراء. صحرای بیدرخت و گیاه که بهیچ چیز در آن پناه نتوان برد. ( غیاث ). || در اصطلاح شطرنج بازان مهره که میان شاه خود و رخ حریف حائل سازند برای حفاظت شاه از کشت و بعضی مردم که بجای عرای لفظ عراب گویند به زیادت باء موحدة خطاست.( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). آچمز ( در تداول امروز ).
جملاتی از کاربرد کلمه عرای
از محاق قضا برون شد ماه وز عرای خطر برون شد شاه
چو شاه شرع ز ما در عرای غیبت شد همه تسلّی اهل هنر بفرزین بود