عذر لنگ

معنی کلمه عذر لنگ در لغت نامه دهخدا

عذر لنگ. [ ع ُ رِ ل َ ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بهانه ضعیف و سست. بهانه پوچ و نامسموع. ( غیاث اللغات ) ( از برهان ). عذری نامقبول. عذری نارسا. عذری ناموجه :
برد لنگی به راهواری پیش
پیشم از بسکه عذر لنگ آورد.انوری.حدیت لنگی استر به عذر می شاید
اگر به نکته بگویم که عذر هم لنگ است.ظهیر.هدهدش گفت ای چو گوهر جمله رنگ
چند لنگی چند آری عذر لنگ.عطار.اگر سیمت ببخشد سنگ باشد
اگر عذرت بخواهد لنگ باشد.عطار.هر یکی را بودعذری لنگ لنگ
این چنین کس کی کند عنقا به چنگ.عطار.ز ناتوانی پایم به دست عذری هست
تو عذر لنگ به نوعی که میتوان برسان.سلمان ساوجی.به خویش رنج پسندید بهر راحت خلق
چو عذر لنگ که در راه دیگران لنگ است.محسن ( از آنندراج ).برای وعده خلافی عبث مخور سوگند
که احتیاج عصا نیست عذر لنگ ترا.محمدقلی سلیم ( از آنندراج ).میار عذر که ره دور و مرکبم لنگ است
که عذر لنگ نشاید ز رهروان ملنگ.کاتبی.

معنی کلمه عذر لنگ در فرهنگ فارسی

بهانه ضعیف و سست بهانه پوچ و نامسموع

جملاتی از کاربرد کلمه عذر لنگ

صائب چنین که ما به زمین نقش بسته ایم بهر چه عذر لنگ ز ما نشنود کسی؟
ازو مانده با یک جهان عذر لنگ به یک گام سایه، به یک گام رنگ
جولان چه دارد در نظر غیر از تلاش درد سر یک ره پس زانوی خم بنشین و عذر لنگ شو
گواه خام چه سازد به دعوی ناقص ز عذر لنگ شود بیشتر گناه تمام
گذشت فرصت وصل وز نارسایی وهم نگه ز اشک همان عذر لنگ می‌بارد
پای طبعم چو شود آبله در راه هوات عذر لنگ آرد و از راه ثنا برخیزد
آن‌قدر وامانده‌ام کز الفتم نتوان گذشت اشک هم در پای من افتاد و عذر لنگ شد
بعد از هزار سال که یک وعده کرده‌ای در عذر لنگ پا نفشاری چه می‌شود؟
با همه وحشت غبار دامن خاکیم و بس اشک در عرض‌روانی نیز عذر لنگ داشت
پاس وفا کشیده به بند گران مرا ورنه ز عذر لنگ تو پایم روانترست