عدوات

معنی کلمه عدوات در لغت نامه دهخدا

عدوات. [ ع ُ دَ ] ( ع اِ ) ج ِ عُدوة و عِدوة. ( منتهی الارب ).

معنی کلمه عدوات در فرهنگ فارسی

خصومت، دشمنی

جملاتی از کاربرد کلمه عدوات

بدان که دوستی جاه چون بر دل غالب شد بیماری دل باشد و به علاج حاجت افتد، چه آن لابد به ریا و نفاق و دروغ و تلبیس و عدوات و حسد و منافست و معاصی کشد همچون دوستی مال، بلکه این بهتر که این بر طبع آدمی غالب تر است و کسی که مال و جاه آنقدر حاصل کند که سلامت دین و دنیای وی اندر آن بود و بیش از آن که نخواهد وی بیمار نبود که به حقیقت مال و جاه را دوست نداشته باشد، بلکه فراغت کار دین را دوست داشته باشد، لیکن کسی که جاه چنان دوست دارد که همیشه اندیشه وی به خلق مستغرق بود که به وی چون همی نگرند و چه همی گویند از وی و چه اعتقاد دارند اندر وی. و اندر هرچه بود دل با آن دارد تا مردمان چه گویند، وی را علاج آن بیماری فریضه است و مرکب است علاج وی از علم و عمل:
کامل ار با تو کند صد دشمنی می فزاید زان عدوات روشنی
با عدوات پند دادن مردمیست هر که این هر چار دارد آدمیست