معنی کلمه عدل کردن در لغت نامه دهخدا
عدل کن زانکه درولایت دل
درِ پیغمبری زند عادل.سنائی.حاکمی گر عدل خواهی کرد با ما یا ستم
بنده ایم ار صلح خواهی کرد با ما یانبرد.سعدی.پادشاهی که عدل نکند و نیکنامی توقع دارد بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد. ( مجالس سعدی ص 21 ).