عجزت

معنی کلمه عجزت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی عَجَزْتُ: عاجز بودم
ریشه کلمه:
عجز (۲۶ بار)
(بر وزن فلس) ناتوانی. «عَجِزَ عَنهُ عَجزاً: ضعف عنه ای لم یقتدر علیه»، . در مفردات آمده: عجز انسان قسمت مؤخّر اوست، مؤخّر غیر انسان نیز به آن تشبیه شده . و اصل عجز تأخّر از شی‏ء و حصول در آخر آن است در تعارف اسم شده به قصور از چیزی و آن ضّد قدرت است.

جملاتی از کاربرد کلمه عجزت

و چنان که کفارت در شریعت بزبان علم معروفست اما العتق و اما الاطعام و اما الکسوة فان لم یستطع فصیام ثلاثة ایام، هم چنان کفارت طریقت بزبان اشارت سه قسم‌ است: بذل الروح بحکم الوجد، او بذل القلب بصحّة القصد، او بذل النفس بدوام الجهد، فان عجزت فامساک و صیام عن المناهی و المزاجر.
شیخ هر وقت کی خواندی چون به آیتی رسیدی کی سوگند بودی گفتی خداوندا این عجزت تا کی بود؟
هو اجید حق اوجد الحق کلها و ان عجزت عنها فهوم الا کابر
ز طوفان حوادث فیض عجزت ایمنی بخشد شکستن می‌برد جویا به ساحل کشتی دل را