عجاف. [ ع ُ ] ( ع اِ ) نوعی از خرما. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). عجاف. [ ع ِ ] ( ع اِ ) حنظل. || زمانه. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( ص ، اِ ) ج ِ اعجف. ( غیاث اللغات از منتخب ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ). رجوع به اعجف شود.
معنی کلمه عجاف در فرهنگ فارسی
حنظل زمانه
معنی کلمه عجاف در دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عِجَاف: لاغرها (جمع عجفاء) ریشه کلمه: عجف (۲ بار) (بر وزن فرس) لاغری. «عَجَفتِ الشّاةُ عَجَفاً: ذَهَبَ سِمَنُها وَ ضَعُفَ» مذکر آن اعجف و مؤنثش عجفاء است و جمع اعجف عجاف بکسر عین میباشد فقط دوبار در قرآن آمده است ،. من هفت گاو فربه میبینم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند. در مجمع فرماید: افعل بر وزن فعال جمع نیاید مگر عجاف.
جملاتی از کاربرد کلمه عجاف
والی مصر دلم که هست طبایع سبع عجاف و عقول سبع سمانم
سبع سمانم بعکس رؤیت ریان خورد عجاف خیال و وهم و گمانم