عث

معنی کلمه عث در لغت نامه دهخدا

عث. [ ع َث ث ] ( ع مص ) خوردن مته پشم را و درافتادن در آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || ستیهیدن. ( منتهی الارب ). الحاح. ( اقرب الموارد ). || گزیدن مار کسی را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برگرداندن کلام را بر کسی یا سرزنش کردن او را. ( اقرب الموارد ).
عث. [ ع ُث ث ] ( ع ص ) هو عث مال ؛ او تباه کننده شتران است. ( منتهی الارب ).
عث. [ ع ِث ث ] ( ع اِ ) افعی که افعی دیگر را خورد. ج ، عِثاث. ( اقرب الموارد ).

معنی کلمه عث در فرهنگ فارسی

افعی که افعی دیگر را خورد عثاث

جملاتی از کاربرد کلمه عث

در کیهان‌شناسی فیزیکی، باریون‌زایی اصطلاحی است که به فرایند فرضی فیزیکی گفته می‌شود که با عث برهم‌زدن تقارن (تعادل) میان باریون‌ها و پادباریون‌های تولید شده در لحظات آغازین پیدایش گیتی شد. ماده باریونی که امروز پس از نابودسازی بایونی-پادباریونی به جای مانده است، گیتی را تشکیل داده‌است.