عتیک

معنی کلمه عتیک در لغت نامه دهخدا

عتیک. [ ع َ ] ( ع ص ، اِ ) روز سخت گرم. ( اقرب الموارد ). || سرخ از کهنگی. ( اقرب الموارد ).
عتیک. [ ع َ ] ( اِخ ) ابن تعلبةبن الدؤلی. از بکر از عدنانیه جد جاهلی است. نسبت بدو عتکی است از فرزندان او محکم الیمامة. ( از اعلام زرکلی ).
عتیک. [ ع َ ] ( اِخ ) موضعی است. ( معجم البلدان ).

معنی کلمه عتیک در فرهنگ فارسی

موضعی است

جملاتی از کاربرد کلمه عتیک

فَإِنْ طَلَّقَها فَلا تَحِلُّ لَهُ مِنْ بَعْدُ حَتَّی تَنْکِحَ زَوْجاً غَیْرَهُ اگر شوی زن را طلاق سوّم دهد پس وی را بزنی حلال نیست تا شوی دیگر کند، و آن شوی بوی رسد رسیدنی که هر دو غسل کنند، اینست معنی آن خبر که مصطفی ع عایشه بنت عبد الرحمن بن عتیک القرظی را گفت چون خواست که با شوهر نخستین شود و شوهر دومین بوی نرسیده بود گفت صلّی اللَّه علیه و آله و سلم