عتی

معنی کلمه عتی در لغت نامه دهخدا

عتی. [ ع ِتی ی / ع ُ تی ی ] ( ع مص ) از حد درگذشتن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر ). || بزرگ منشی کردن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ). || به غایت پیری رسیدن. ( تاج المصادر ) ( غیاث اللغات ). کلانسال شدن و پشت دو تا کردن : و قد بلغت من الکبر عتیاً. ( قرآن 8/19 ). || نافرمانی کردن. ( تاج المصادر ). در منتهی الارب بفتح و ضم اول سرکشی کردن. ( منتهی الارب ).
عتی. [ ع َت ْ تا ] ( ع حرف )لغتی است در حَتّی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عتی. [ ع َ تی ی ] ( ع ص ) متکبر. درگذرنده از حد. ( منتهی الارب ).
عتی. [ ع ُ تی ی ]( ع ص ، اِ ) ج ِ عات. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
عتی. [ع َ تا ] ( ع مص ) عُتُوّ. ( قطرالمحیط ) ( اقرب الموارد ). رجوع به عتو و عتی [ ع ِ ی ی ] و [ ع ُ ی ی ] شود.
عتی. [ ع َت ْی ْ ] ( ع مص ) بزرگ منشی کردن. ( منتهی الارب ). || درگذشتن از حد. ( منتهی الارب ).

جملاتی از کاربرد کلمه عتی

یکی آنکه مر چوب را پیش تو کند عتی تودۀ معصفر