عتاب و خطاب

معنی کلمه عتاب و خطاب در لغت نامه دهخدا

عتاب و خطاب. [ ع ِ ب ُ خ ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سرزنش. ملامت. تندی در سخن. رجوع به عتاب شود.

معنی کلمه عتاب و خطاب در فرهنگ فارسی

سرزنش ملامت تندی در سخن

جملاتی از کاربرد کلمه عتاب و خطاب

پس اگر دوباره آن کار از او سر زند در خفیه او را عتاب و خطاب کنی، و چنان نمائی که اگر این، از او ظاهر شود در نزد مردم رسوا می گردد، و بسیار در مقام عتاب برنیائی و باید پدر هیبت خود را نگاه دارد و خود را در نظر فرزند بی وقع نسازد و مادر باید او را از پدر بترساند و او را از اعمال ناشایست منع کند.
خواهی شنید پنبه، گر، از گوش برکشی ازمصدرجلال عتاب و خطاب را
نه ترا با کسی عتاب و خطاب نه ترا با کسی جواب و سؤال
پس اگر این عمل فایده نبخشید، در مقام سرزنش و ملامت نفس برآید و در دل و زبان خود را نکوهش کند، و بدیها و ناخوشیهای آن صفت را در دل بگذارند و تصور کند و به زبان آورد و با خود عتاب و خطاب کند، و بگوید: ای نفس «اماره» و «مکاره» مرا و خود را هلاک کردی، و در معرض غضب پروردگار درآوردی، و از پادشاهی بی زوال، خود را محروم ساختی، و تا چشم بر هم می زنی زمان رفتن و وقت مردن است، و باید در آتش جهنم با مار و کژدم قرین، و با اشرار و شیاطین همنشین بود، و این، بجای دوا و معاجین و شربتها است.
تو میروی بمسجد و من سوی میفروش ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست