عبدالمعطی

معنی کلمه عبدالمعطی در لغت نامه دهخدا

عبدالمعطی. [ ع َ دُل ْ م ُ ] ( اِخ ) ابن حسن بن عبداﷲ باکثیر المکی الحضرمی. وی عارف به تفسیر و حدیث بود به سال 905 هَ. ق. به مکه متولد شد و به سال 989 هَ. ق. به احمدآباد هند درگذشت. از تصانیف او است : اسماء رجال البخاری که مجلدی ضخیم از آن نوشت و به اتمام نرسید او را نظم بسیاری است. ( از الاعلام زرکلی ).
عبدالمعطی. [ ع َ دُل ْ م ُ ] ( اِخ ) ابن محی الدین الخلیلی. فقیه شافعی است. مولد وی به فلسطین بودو در قدس سکونت جست و تولی افتاء مذهب شافعی را یافت و به سال 1154 هَ. ق. درگذشت. او راست : مجموعه فتاوی و رسائل و او را نظمی است. ( از الاعلام زرکلی ).

جملاتی از کاربرد کلمه عبدالمعطی

۴- خلیل حاوی ۵- جبرا ابراهیم جبرا ۶- نازک الملائکة ۷- نزار قبّانی ۸- بدر شاکر السیّاب ۹- عبدالوهاب بیاتی ۱۰- لمیعه عباس عماره ۱۱- ادونیس ۱۲- صلاح عبدالصبور ۱۳- احمد عبدالمعطی حجازی ۱۴- امل دنقل ۱۵- محمود درویش ۱۶- حسب الشیخ جعفر ۱۷- فایز خضّور ۱۸- اجود مجبل الخفاجی