عبدالرحمن بن عوف
معنی کلمه عبدالرحمن بن عوف در دانشنامه عمومی

عبدالرحمن بن عوف

معنی کلمه عبدالرحمن بن عوف در دانشنامه عمومی

عبدالرحمن پسر عوف زهری قریشی، از اصحاب محمّد پیامبر اسلام بود. نام او در ابتدا، عبدعمرو ( یا عبدالکعبه ) بود. او جزو شورای ۶ نفره ای بود که در خلیفه شدن برادرزنش عثمان نقش داشت.
او از اولین اسلام آورندگان بود و در هجرت به مدینه و هجرت به حبشه حضور داشت. او در جنگ بدر و دیگر جنگها حاضر بود. او فرماندهٔ سپاهی بود که محمد برای مقابله با دومه الجندل فرستاد و پس از فتح آنجا، دختر شاهزاده را مجبور به ازدواج با خود کرد. طبق روایات اهل تسنن، او جزو ۱۰ نفری است که محمد به آنها بهشت را وعده داد.
او درآمد قابل توجهی از راه تجارت کسب کرد و شخصیت بانفوذی محسوب می گردید. پس از مرگ عمر، او جزو شورای ۶ نفره تعیین خلیفه بود. خلیفه دوم علاوه بر عضو کردن عبدالرحمن در این شورا، به او این اختیار را داد که اگر این شورا در دو گروه سه نفره، نظر متفاوتی داشتند، رأی گروهی پذیرفته شود که عبدالرحمان در آن است. در نهایت عبدالرحمن از همین امتیاز خود استفاده کرده و برادر زن خود، عثمان، را خلیفه مسلمانان کرد. او در سال ۳۱ هجری ( ۶۵۲ میلادی ) درگذشت.

معنی کلمه عبدالرحمن بن عوف در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] «عبدالرحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن حارث بن زهرة بن کلاب»، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود و از اولین مسلمانانی بود که از طریق ابوبکر اسلام آورد. وی یکی از اعضای شورای شش نفره بود که به عثمان بن عفان رأی داد.
در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد. نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود. در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از مسلمان شدن، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را عبدالرحمن نامید. وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق ابوبکر اسلام آورد. عبد الرحمن از جمله ده نفری است که نامش در روایت «عشره مبشره» آمده است. وی همچنین جزو گروهی بود که دو هجرت داشت؛ یعنی در سفر حبشه همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به مکه پس از مدتی به مدینه هجرت کرد. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) پس از هجرت به مدینه، میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع اهل سنت معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید. اما برخی منابع شیعه آورده اند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود. نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگ های پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حضور داشت و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.
سریه دومة الجندل
روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم)، عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامه اش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آن را به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «ای پسر عوف! اگر این گونه عمامه ببندی بهتر است... به نام خدا به جهاد برو و فقط در راه خدا با کافران بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکی را نکش». عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آن جا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا می خواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خودداری کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولی روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبی که رئیس ایشان و مسیحی بود، مسلمان شد. در پی آن، عبدالرحمن نامه ای برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که می خواهد از آن قوم برای خود همسری انتخاب کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسری گرفت و با او به مدینه آمد. بر اساس برخی نقل ها خود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن». به هر حال روشن است که این دستور برای محکم تر شدن پیمان میان طرفین بود.
اقتدای پیامبر به عبدالرحمن
برخی از منابع اهل سنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کرده اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دست هایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دست هایش را از زیر جبّه درآورد و شست.... هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت نماز گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید». مشابه این مطلب به گونه های دیگر نیز نقل شده است. در فرض پذیرش این حکایت، پرسشی پدید می آید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) اثبات می کنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای خلافت اثبات نمی کنند؟!
عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر
...
[ویکی شیعه] عبدالرحمن بن عوف (درگذشت ۳۲ق) صحابی پیامبر و یکی از اعضای شورای شش نفره. او از نخستین مسلمانان بود. در هجرت به حبشه و هجرت به مدینه حضور داشت. عبدالرحمن در تمام غزوات پیامبر اسلام شرکت کرد. عبدالرحمن در واقعه سقیفه حضور داشت. مهم ترین مسئولیت او پس از رحلت پیامبر، حضور در شورای شش نفره و انتخاب عثمان به عنوان خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت، عبدالرحمن را جزو عشره مبشره می دانند که پیامبر به آن ها وعده بهشت داد.
عبدالرحمن فرزند «عوف بن عبد عوف» در سال دهم عام الفیل متولد شد. مادر او «شفا» دختر عوف بن عبد بن حارث بود. نام او در زمان جاهلیت عبد عمرو و یا عبد الکعبه بوده و پیامبر نام او را به عبدالرحمن تغییر داد.
عبدالرحمن از اولین افرادی بود که مسلمان شد. او به دعوت ابوبکر اسلام آورد. عبدالرحمن را «مَن هاجَرَ الهِجرتَین؛ فردی که دو هجرت انجام داده دانسته اند: او به دستور پیامبر، همراه تعدادی از مسلمانان به حبشه هجرت کرد. پیش از هجرت پیامبر، به مکه بازگشت و به همراه مسلمانان به مدینه رفت. در مدینه، پیامبر میان مسلمانان پیمان برادری ایجاد کرد. برخی منابع پیمان برادری عبدالرحمن را با عثمان و برخی دیگر با سعد بن ربیع دانسته اند.

جملاتی از کاربرد کلمه عبدالرحمن بن عوف

و رسول (ص) ما گفت، «بازپسین کس از پیغامبران که در بهشت شود سلیمان بود و بازپسین صحابه من که در بهشت شود عبدالرحمن بن عوف بود به سبب توانگری ایشان». و عیسی (ع) گفت، «توانگر بسختی تمام در بهشت شود». و رسول (ص) گفت، «خدای تعالی بنده ای را که دوست دارد وی را به بلا مبتلا گرداند. و اگر دوستی تمامتر بود اقتنا کند. گفتند، «یارسول الله! اقتنا چه باشد؟ گفت، «آن که وی را نه مال گذارد و نه اهل». و موسی (ع) گفت، «بارخدایا! دوستان تو از خلق کیستند تا ایشان را به دوستی گیرم؟» گفت، «هرکجا درویشی هست. درویش یعنی در درویشی تمام». و رسول (ص) گفت، «درویشی را روز قیامت بیاورند و چنان که مردمان از یک دیگر عذر خواهند خدای تعالی از وی عذر خواهد و گوید: بنده من، نه از خواری تو بود که دنیا از تو بازداشتم، ولکن از آن تا خلعتها و کرامتهای من بیابی، میان صف خلایق در رو و هرکه تو را برای من طعامی داد یا جامه ای داد دست وی گیر که وی را در کار تو کردم و خلق آن روز در عرق غرق باشند درشود و هرکه با وی نیکوئی کرده است دست وی گیرد و برون آورد».
و بسیاری از علما گفته اند، «کسی را که عذری نباشد و نماز تنها کند درست نبود» پس جماعت مهم باید داشت و آداب امامت و اقتدا نگاه باید داشت اول آن است که امامی نکند الا به دلخوشی قوم، چون وی را کاره باشند حذر کند و چون از وی خواهند بی عذری دفع نکند که فضل امامی بزرگ است و از موذنی بیش است و باید که در طهارت جامه احتیاط کند و برای انتظار جماعت تاخیر نکند که فضیلت اول وقت از آن بیش باشد و صحابه، چون دو تن حاضر شدندی انتظار سیم نکردندی و بر جنازه چون حاضر شدندی انتظار نکردندی و رسول (ص) یکروز دیرتر آمد، انتظار وی نکردندی و عبدالرحمن بن عوف در پیش شد، چون رسول (ص) در رسید یک رکعت فوت شده بود چون نماز تمام کرد ایشان بپرسیدند از آن، رسول (ص) گفت، «نیکو کردید، هر باری همچنین کنید.»