طوفان خیز

معنی کلمه طوفان خیز در فرهنگ عمید

جایی که طوفان از آن برخیزد.

معنی کلمه طوفان خیز در فرهنگ فارسی

( صفت ) جایی که طوفان از آن برخیزد .

جملاتی از کاربرد کلمه طوفان خیز

بر مکش زین نیل طوفان خیز لنگر آفتاب آفتاب باز سرکش آفتاب
هوا مخالف و شب تار و بحر طوفان خیز گسسته لنگر کشتی و ناخدا خفته ست
دلم زشوق پر آتش دو دیده طوفان خیز که از ورود دلارام دل گرفت آرام
دیده را سامان یک شبنم کلیم اول نبود این زمانش موج حسن یار طوفان خیز کرد
از هجوم اشک طوفان خیز باشد منزلم تا نهال قامت او رفت از باغ دلم
بحر طوفان خیز شد عالم گرفت نوح کشتی ساز شد بر رفع بیم
حالیا از چشم طوفان خیز من ره دجله است یک دو روز دیگری این رخت ازین ساحل مبند
موج بحر از گریه طوفان خیز شد رعد نالان گشت و سیل انگیز شد
در وداعش دیده طوفان خیز می بایست حیف کز تف دل دیده ام چون چشم عینک نم نداشت
دلم زشوق پر آتش دو دیده طوفان خیز که از ورد دلارام دل گرفت آرام