طلبکاری
معنی کلمه طلبکاری در فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] خواستاری.
معنی کلمه طلبکاری در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه طلبکاری
خیال این و آن بگذار اگر ما را طلبکاری چه بندی نقش بی حاصل بیا از این و آن بگذر
گهی بر در کعبه، گَه درکنشت طلبکاری البته جایی نهشت
پیشتر زن که شود آتش خورشید بلند بر فروز آتش آهی به طلبکاری صبح
و گر من طالب اندوه گردم ز هر سویش طلبکاری برآید
صفای خاطر از ما در طلبکاری مجو صائب که باشد در وصول بحر چون سیلاب عیش ما
به آخر چون طلبکاری ندیدهست به خود جز خود خریداری ندیدهست
اسیری گر طلبکاری ازو نیست به کوی وصل کس محرم نبودی
نشسته بر سر راه طلبکاری چو مشتاقان برای کیست چندین انتظار تو چرا گویم
در طلبکاری میان تا بستهاند اهل طریق در مقام جستوجو یک دم ز پا ننشستهاند
از متاع عاریت بر خود دکانی چیدهام وام خود خواهد ز من هر دم طلبکاری جدا