طشت زر

معنی کلمه طشت زر در لغت نامه دهخدا

طشت زر. [ طَ ت ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست. ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). || جام طلا را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

معنی کلمه طشت زر در فرهنگ فارسی

( طشت زر ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد . یا کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست .

جملاتی از کاربرد کلمه طشت زر

چون نغمۀ انا الله از طور نور سر زد یا سر ز طشت زر زد
سر بریدهٔ سبط نبی به بزم یزید مگر مفارقت از طشت زر نکرده هنوز؟
ز لطف تو باشد که پوشد چمن ز طشت زر از تو کند پیرهن
ز عدل تست که نرگس به تیره شب در دشت نهاده بر سر پیوسته طشت زر دارد
نرگس بر سر گرفت طشت زر از بهر خون تارک گلبن گشاد نیشتر از نوک خار
بر حال آن صبی نه همان طشت زر گریست نه طشت واژگون فلک سر به سر گریست
وزان درد صهبا و آن طشت زر زلعل تو و چوب بیدادگر
وعدۀ ما و تو در بزم یزید پلید تا کنی از طشت زر جلوه بمیقات ما
شد جهان از بیم او از راهزن خالی چنانک نرگس ایمن میرود با طشت زر بر فرق سر
از تاج زر چو نقل شد آن سر بطشت زر شد طشت زر مرصع ازان دانه ی گهر