طرس

معنی کلمه طرس در لغت نامه دهخدا

طرس. [ طَ ] ( ع مص ) محو کردن. || حک ساختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || وزش. رجوع به دزی ج 2 ص 18 ذیل طاروش شود.
طرس. [ طِ ] ( ع اِ ) نامه. || صحیفه ای که محو کرده باز بر آن نویسند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کاغذ. ج ، اَطراس ، طروس : اقام الناس ببغداد سنین لایکتبون الا فی الطروس ، لأن الدواوین نهبت فی ایام محمدبن زبیدة، و کانت فی جلود، فکانت تمحا و یکتب فیها. ( ابن الندیم ).

معنی کلمه طرس در فرهنگ فارسی

نامه یا صحیفه که محو کرده باز بر آن نویسند .

جملاتی از کاربرد کلمه طرس

ناحیه جنوبی روستا که با اتمام خانه های مردم شروع شده و تا زمین‌های روستای طرس و نزدیکی راه‌آهن تهران –مشهد ادامه دارد که همه چاه‌های عمیق در آنجا قرار دارد که باعث آبادانی این منطقه شده است. این منطقه نزدیک‌ترین نقطه به کوههای جغتای و سد‌های یام و کمایستان می‌باشد که همین دلایل باعث وجود چاههای عمیق و پر آب می‌باشد که برای کشاورزی استفاده می‌شود.