معنی کلمه طرس در لغت نامه دهخدا
طرس. [ طِ ] ( ع اِ ) نامه. || صحیفه ای که محو کرده باز بر آن نویسند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کاغذ. ج ، اَطراس ، طروس : اقام الناس ببغداد سنین لایکتبون الا فی الطروس ، لأن الدواوین نهبت فی ایام محمدبن زبیدة، و کانت فی جلود، فکانت تمحا و یکتب فیها. ( ابن الندیم ).